روایتگری اربعین
معجزه
شور وحال ثبت نام پیاده روی اربعین طوری بود که همه را مشتاق رفتن میکرد.من هم که بی تاب بودم برای این سفر عشق، با اینکه میدانستم هزینه مان کافی نیست برای رفتن اما نا امید نشدم با خود گفتم اگر امام حسین ما را قابل بداند حتماً شرایط را برایمان فراهم می کند،همه چیز رو مهیا کردیم،گذرنامه گرفتیم،ثبت نام کردیم و حتی کوله پشتی هایمان را هم آماده کرده بودیم،اصلا به نرفتن فکر نمیکردیم.
چند روزی گذشت و من منتظر یک معجزه بودم، میدانستم امام حسین ما را فراموش نمیکند واگر قسمت باشد ما هم راهی میشویم. آن روز حال خوبی داشتم غذایم را نذر امام حسن پختم انگار میدانستم قرار است اتفاق خوبی بیفتد.
همسرم که وارد خانه شد حال دگرگونی داشت پرسیدم اتفاقی افتاده قضیه را برایم تعریف کرد،گفت:
یکی از دوستانش در مورد سفر اربعین با ایشان صحبت کرده و همسرم گفته بود خیلی دوست داریم راهی شویم اما مقداری مشکل مالی داریم.به طور غیر منتظره ای خانمی را معرفی کردند که قرار بوده به سفر اربعین برود اما شرایط برایش فراهم نشده است و نذر کرده طلاهایش را به مسافران اربعینی بدهد که از لحاظ مالی به مشکل خورده اند.اشک در چشمانمان حلقه زد😭باورش کمی سخت بود اما این همان معجزه ای بود که منتظرش بودم.
یا امام حسین از همان ابتدا میدانستم باز کردن این مسیر فقط بدست شماست. من با دستان خالی امید به رفتن داشتم و شما امید کسی را ناامید نمیکنید😭😭😭
#روایتگری اربعین